امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Alien

ˈeɪliən ˈeɪliən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    aliens
  • صفت تفضیلی:

    more alien
  • صفت عالی:

    most alien

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adjective B2
بیگانه، خارجی، (مجازا) مخالف، مغایر، ناسازگار، غریبه بودن، ناسازگار بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- aliens
- اتباع خارجی
- beliefs alien to religion
- عقاید مغایر با مذهب
- two aliens in a spaceship
- دو موجود فضایی در یک سفینه‌ی فضایی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد alien

  1. adjective foreign
    Synonyms: conflicting, contrary, estranged, exotic, extraneous, extrinsic, inappropriate, incompatible, incongruous, opposed, remote, separate, unusual
    Antonyms: akin, appropriate, native, proper
  2. noun foreign being
    Synonyms: blow in, floater, foreigner, greenhorn, guest, immigrant, incomer, interloper, intruder, invader, migrant, newcomer, noncitizen, outsider, refugee, settler, squatter, stranger, visitor, weed
    Antonyms: citizen, countryman, national, native, settler

ارجاع به لغت alien

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «alien» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/alien

لغات نزدیک alien

پیشنهاد بهبود معانی