معنی alienation به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌeɪliəˈneɪʃn ˌeɪliəˈneɪʃn

معنی و نمونه‌جمله

noun

انتقال مالکیت، بیگانگی، بیزاری، تباهی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- a feeling of alienation and despair among the youth

- احساس بیگانگی و یأس در جوانان

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد alienation

noun unfriendliness

Synonyms: breach, breaking off, coolness, disaffection, diverting, division, divorce, estrangement, indifference, remoteness, rupture, separation, setting against, turning away, variance, withdrawal

Antonyms: charm, endearment, friendliness

ارجاع به لغت alienation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «alienation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/alienation

لغات نزدیک alienation

- alienage
- alienate
- alienation
- alienee
- alienism

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel