امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Allegory

    ˈæləɡɔːri ˈæləɡri
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      allegories

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    ادبیات تمثیل، حکایت

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - Obeyd Zakani was a skillful writer of allegories.
    - عبید زاکانی در نوشتن تمثیل مهارت داشت.
    - The poem is an allegory for the journey of life.
    - این شعر تمثیلی از سیر زندگی است.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد allegory

    1. noun indirect representation, storytelling
      Synonyms: apologue, emblem, fable, figuration, moral, myth, parable, story, symbol, symbolism, symbolization, tale, typification

    ارجاع به لغت allegory

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «allegory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/allegory

    لغات نزدیک allegory

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند