معنی alleviation به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

əˌliviˈeɪʃn̩ əˌliːviˈeɪʃn̩

معنی و نمونه‌جمله

noun

تسکین، تخفیف، فرونشست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- the alleviation of pain

- تسکین درد

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد alleviation

noun Freedom, especially from pain

Synonyms: relief, assuagement, ease, mitigation, easing, palliation, easement

ارجاع به لغت alleviation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «alleviation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/alleviation

لغات نزدیک alleviation

- allethrin
- alleviate
- alleviation
- alley
- alley cat

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel