امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Almost

ˈɒːlmoʊst / / ɒːlˈmoʊst ˈɔːlməʊst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb A2
تقریباً، انگار، حدوداً، به‌طور نزدیک، نزدیک بود که ...، چیزی نمانده بود که ...

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- almost two years ago
- تقریباً دو سال پیش
- I almost forgot.
- نزدیک بود که یادم برود.
- It is almost twelve.
- ساعت حدوداً دوازده است.
- The almost empty jar sat on the shelf.
- کوزه‌ی تقریباً خالی روی قفسه بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد almost

  1. adverb nearly, very nearly
    Synonyms: about, about to, all but, approximately, around, as good as, bordering on, close to, close upon, essentially, for all practical purposes, for the greatest part, in effect, in the neighborhood of, in the vicinity of, just about, most, much, near to, nigh, not far from, not quite, on the brink of, on the edge of, on the point of, on the verge of, practically, pretty near, relatively, roughly, substantially, virtually, well-nigh, within sight of

ارجاع به لغت almost

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «almost» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/almost

لغات نزدیک almost

پیشنهاد بهبود معانی