معنی alphabet به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈælfəbet ˈælfəbet

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

الفبا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- the English alphabet

- الفبای انگلیسی

- Every lawyer knows the alphabet of law.

- هر وکیل دادگستری مبانی علم حقوق را می‌داند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد alphabet

noun letters of a writing system

Synonyms: ABCs, characters, elements, fundamentals, graphic representation, hieroglyphs, ideograph, morphemes, phonemes, pictograph, rune, signs, syllabary, symbols

ارجاع به لغت alphabet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «alphabet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/alphabet

لغات نزدیک alphabet

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی