امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Angry

ˈæŋɡri ˈæŋɡri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    angrier
  • صفت عالی:

    angriest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A1
خشمگین، عصبانی، خشمناک، غضبناک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He gave me an angry look.
- به من نگاه خشمگینی کرد.
- Are you angry with me?
- آیا نسبت به من عصبانی هستی؟
- He closed the door angrily.
- او با خشم در را بست.
- an angry lion
- شیر شرزه
- angry waves
- امواج خشمگین
adjective
متورم و دردناک
- an angry wound
- زخم دردناک
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد angry

  1. adjective being mad, often extremely mad
    Synonyms: affronted, annoyed, antagonized, bitter, chafed, choleric, convulsed, cross, displeased, enraged, exacerbated, exasperated, ferocious, fierce, fiery, fuming, furious, galled, hateful, heated, hot, huffy, ill-tempered, impassioned, incensed, indignant, inflamed, infuriated, irascible, irate, ireful, irritable, irritated, maddened, nettled, offended, outraged, piqued, provoked, raging, resentful, riled, sore, splenetic, storming, sulky, sullen, tumultous/tumultuous, turbulent, uptight, vexed, wrathful
    Antonyms: calm, collected, content, happy, joyful, joyous

Collocations

لغات هم‌خانواده angry

ارجاع به لغت angry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «angry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/angry

لغات نزدیک angry

پیشنهاد بهبود معانی