معنی anneal به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

əˈniːl əˈniːl

آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

گذشته‌ی ساده:
annealed
شکل سوم:
annealed
سوم‌شخص مفرد:
anneals
وجه وصفی حال:
annealing

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive adverb

گرم کردن، پختن (اجر)، حرارت زیاد دادن و بعد سردکردن (فلزات)، (مجازا) سخت وسفت کردن، بادوام نمودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- annealed iron

- آهن تفته

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد anneal

verb strengthen

Synonyms: toughen, temper, harden, thicken

Antonyms: soften, weaken

ارجاع به لغت anneal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «anneal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/anneal

لغات نزدیک anneal

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل