امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Annunciation

    əˌnʌnsiˈeɪʃn əˌnʌnsiˈeɪʃn
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      annunciations

    معنی

    noun
    آگهی، اعلام، بشارت، (با حرف بزرگ) عید تبشیر (عید ۲۵ مارس مسیحیان)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد annunciation

    1. noun The act of announcing
      Synonyms: announcement, declaration, proclamation, promulgation, publication
    2. noun A public statement
      Synonyms: announcement, declaration, proclamation, edict, manifesto, notice, pronouncement
    3. noun A festival commemorating the announcement of the Incarnation by the angel Gabriel to the Virgin Mary; a quarter day in England, Wales, and Ireland
      Synonyms: lady-day, annunciation-day, March 25

    Collocations

    • the annunciation

      (مسیحیت - A بزرگ) 1- بشارت جبرئیل به مریم 2- جشن یادبود این رویداد (عید تبشیر)

    ارجاع به لغت annunciation

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «annunciation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/annunciation

    لغات نزدیک annunciation

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی