امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Aphrodisiac

ˌæfrəˈdɪziæk ˌæfrəˈdɪziæk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    aphrodisiacs

معنی

noun adjective
مقوی با ، داروی مقوی غرایز جنسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد aphrodisiac

  1. noun, adjective seductive; inducing sex
    Synonyms: amative, amatory, amorous, erotic, love drug, popper, Spanish fly, turn-on, wampole

ارجاع به لغت aphrodisiac

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aphrodisiac» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aphrodisiac

لغات نزدیک aphrodisiac

پیشنهاد بهبود معانی