امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Approachable

    əˈproʊtʃəbl əˈprəʊtʃəbl
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more approachable

    • صفت عالی:

      most approachable

    معنی‌ها و نمونه‌جمله

    adjective
    دست‌یافتنی، قابل‌دسترس

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    adjective
    خوش‌برخورد، زودجوش
    - a hotel with approachable staff
    - هتلی با کارکنان خوش‌برخورد
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد approachable

    1. adjective accessible
      Synonyms: attainable, come-at-able, convenient, door’s always open, getable, obtainable, reachable
      Antonyms: formal, inaccessible, unapproachable, unreachable
    2. adjective friendly
      Synonyms: affable, agreeable, congenial, cordial, open, receptive, sociable
      Antonyms: uncongenial, unfriendly, unsociable

    ارجاع به لغت approachable

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «approachable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/approachable

    لغات نزدیک approachable

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار