امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Appropriately

    əˈproʊpriətli əˈprəʊpri-ətli
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more appropriately

    • صفت عالی:

      most appropriately

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adverb B2
    به‌طور مناسب، به‌طور مقتضی، به‌درستی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - Business leaders who acted appropriately were widely praised.
    - از رهبران کسب‌وکار که به‌طور مناسب عمل کردند، تمجید شد.
    - We expect our fans to behave appropriately.
    - از هوادارانمان انتظار داریم که به‌درستی رفتار کنند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد appropriately

    1. adverb suitably
      Synonyms: fittingly, judiciously, justly, aptly, fitly, relevantly, properly, duly, accordingly
      Antonyms: badly, inappropriately, improperly, unsuitably

    ارجاع به لغت appropriately

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «appropriately» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/appropriately

    لغات نزدیک appropriately

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار