امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Approving

    əˈpruːvɪŋ əˈpruːvɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      approved

    • شکل سوم:

      approved

    • سوم‌شخص مفرد:

      approves

    • صفت تفضیلی:

      more approving

    • صفت عالی:

      most approving

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    تأییدکننده، رضایت‌بخش

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - He gave her an approving smile.
    - لبخندی رضایت‌بخش به او زد.
    - an approving glance
    - نگاهی تأییدکننده
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد approving

    1. verb to accept officially
      Synonyms:
      confirming adopting passing affirming ratifying sanctioning
    1. verb give sanction to
      Synonyms:
      allowing permitting accepting supporting approving endorsing authorizing backing confirming validating affirming ratifying sanctioning establishing maintaining adopting agreeing favoring upholding passing leting licensing recognizing legalizing certifying commending recommending countenancing accrediting empowering chartering approbating corroborating consenting signing liking handling sustaining oking admiring applauding
      Antonyms:
      disapproving rejecting denying refusing opposing disallowing vetoing invalidating
    1. verb agree something is good
      Synonyms:
      accepting supporting encouraging recommending advocating appreciating favoring applauding tolerating condoning countenancing acclaiming
      Antonyms:
      disagreeing disapproving
    1. noun the formal act of approving
      Synonyms:
      approval blessing
      Antonyms:
      disapproval
    1. adjective expressing or manifesting praise or approval
      Synonyms:
      affirmative approbatory approbative plausive

    لغات هم‌خانواده approving

    ارجاع به لغت approving

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «approving» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/approving

    لغات نزدیک approving

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی