امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Apropos

ˌæprəˈpoʊ ˌæprəˈpəʊ / / ˈæprəpoʊ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb
بجا، به‌موقع، شایسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- His statement was very apropos.
- تذکر او بسیار به موقع بود.
- Borzoo and I were schoolmates; apropos, where is he these days?
- من با برزو هم‌شاگردی بودم؛ راستی، این روزها برزو کجاست؟
- his remarks apropos mourning
- اظهارات او درباره‌ی عزاداری
- apropos of insurance, the following information is vital ...
- در مورد بیمه اطلاعات ذیل حیاتی است ...
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد apropos

  1. adjective relevant, suitable
    Synonyms: applicable, apposite, appropriate, apt, befitting, belonging, correct, fit, fitting, germane, kosher, legit, material, on the button, on the nose, opportune, pertinent, proper, related, right, right on, seemly
    Antonyms: inappropriate, irrelevant, unsuitable
  2. adverb relevantly, suitably
    Synonyms: appropriately, aptly, opportunely, pertinently, suitably, timely
    Antonyms: inappropriately, irrelevantly, unsuitably
  3. preposition in respect of
    Synonyms: about, against, as for, as regards, as to, concerning, on the subject of, regarding, respecting, touching, toward, with reference to, with respect to

Collocations

  • apropos of

    درباره‌ی، درباب، در مورد

ارجاع به لغت apropos

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «apropos» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/apropos

لغات نزدیک apropos

پیشنهاد بهبود معانی