امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Aromatic

ˌærəˈmætɪk ˌærəˈmætɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more aromatic
  • صفت عالی:

    most aromatic

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
خوشبو، معطر، بودار، دارای بوی تند، پر رایحه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- aromatic herbs
- گیاهان خوشبو
- aromatic spices
- ادویه‌ی پررایحه
noun
گیاه یا ماده‌ی خوشبو، بوی‌افزار
adjective
شیمی ترکیب آروماتیک (که مولکول‌های آن دارای کربن است)، ترکیبات حلقوی (مثل بنزن)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد aromatic

  1. adjective distinctive smelling
    Synonyms: ambrosial, balmy, fragrant, odoriferous, perfumed, pungent, redolent, savory, scented, spicy, sweet, sweet-smelling
    Antonyms: acrid, bland, unsavory

ارجاع به لغت aromatic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aromatic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aromatic

لغات نزدیک aromatic

پیشنهاد بهبود معانی