امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Arose

    əˈroʊz əˈrəʊz
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل سوم:

      arisen

    • سوم‌شخص مفرد:

      arises

    • وجه وصفی حال:

      arising

    معنی

    adverb
    زمان گذشته ساده فعل Arise

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد arose

    1. verb to adopt a standing posture
      Synonyms:
      stood rose uprose
    1. verb come into existence; take on form or shape
      Synonyms:
      happened occurred appeared started began developed grew rose emerged resulted ensued originated stemmed derived proceeded flowed issued emanated sprung mounted ascended raised lifted surged soared uprose stood accrued awoke commenced
    1. verb to have as a source
      Synonyms:
      come originated derived proceeded flowed issued rose sprung emanated stemmed
    1. verb take part in a rebellion; renounce a former allegiance
      Synonyms:
      rebelled rose climbed ascended mounted lifted uprose soared
    1. verb to begin to appear or develop
      Synonyms:
      appeared emerged commenced dawned originated
    1. verb get up and out of bed
      Synonyms:
      stood rose awoke uprose piled
      Antonyms:
      sat laid lied fell

    ارجاع به لغت arose

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «arose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/arose

    لغات نزدیک arose

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی