معنی around-the-clock به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

əˈraʊnd ðə klɑk əˈraʊndðəˈklɒk

توضیحات

همچنین می‌توان از round-the-clock به‌ جای around-the-clock استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

بیست‌وچهارساعته، شبانه‌روزی، دم‌به‌ساعت، همیشگی، پیوسته، همیشه‌ی خدا، مدام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The hospital provides around-the-clock care for patients.

- این بیمارستان مراقبت شبانه‌روزی از بیماران دارد.

- The hotel boasts around-the-clock room service for guests.

- این هتل دارای سرویس اتاق بیست‌وچهارساعته برای مهمانان می‌باشد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد around-the-clock

adjective Existing or occurring without interruption or end

Synonyms: round-the-clock, nonstop, ceaseless, constant, continual, continuous, endless, eternal, everlasting, incessant, interminable, ongoing, day-and-night, perpetual, persistent, relentless, timeless, unceasing, unending, unfailing, uninterrupted, unremitting
adverb Without stopping

Synonyms: for 24 hours, round-the-clock

ارجاع به لغت around-the-clock

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «around-the-clock» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/around-the-clock

لغات نزدیک around-the-clock

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی