امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Arrival

əˈraɪvl əˈraɪvl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    arrivals

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1
ورود، آمدن، رسیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the arrival of spring
- آمدن بهار
- Mina's arrival was delayed two hours.
- رسیدن مینا دو ساعت به تأخیر افتاد.
noun countable
از راه‌ رسیده، تازه‌وارد، نووارد
- The new arrivals went to the hotel.
- تازه‌واردین به هتل رفتند.
- The hotel staff was ready to welcome all the arrivals.
- کارکنان هتل آماده‌ی استقبال از تمام مهمانان از راه رسیده بودند.
noun countable informal
نوزاد، نورسیده
- By the way, how is the arrival?
- راستی حال نوزاد چطوره؟
- Her new arrival was keeping her busy.
- نوررسیده‌ی جدیدش او را مشغول کرده بود
noun uncountable
ظهور، بروز، پیدایش
- the arrival of democracy
- ظهور دموکراسی
- The arrival of the pandemic has disrupted businesses worldwide.
- بروز این بیماری همه‌گیر باعث اختلال در تجارت در سراسر جهان شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد arrival

  1. noun coming to a destination
    Synonyms: accession, advent, alighting, appearance, approach, arriving, debarkation, disembarkation, dismounting, entrance, happening, homecoming, influx, ingress, landing, meeting, occurrence, return
    Antonyms: departure, disappearance, leave
  2. noun something that makes it to a destination
    Synonyms: addition, arriver, caller, cargo, comer, conferee, delegate, delivery, entrant, envoy, freight, guest, mail, newcomer, package, parcel, passenger, representative, shipment, tourist, traveler, visitant, visitor

ارجاع به لغت arrival

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «arrival» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/arrival

لغات نزدیک arrival

پیشنهاد بهبود معانی