امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Arrogant

ˈærəɡənt ˈærəɡənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more arrogant
  • صفت عالی:

    most arrogant

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
گردن‌فراز، متکبر، خودبین، گستاخ، پرنخوت، مغرور، غره، خودبزرگ‌بین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He was arrogant and would not heed the elders' advice.
- او گردن‌فراز بود و به پند پیران گوش فرا نمی‌داد.
- The arrogant man thought he was better than everyone else.
- مرد مغرور فکر می‌کرد از همه بهتر است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد arrogant

  1. adjective having exaggerated self-opinion
    Synonyms: aloof, assuming, audacious, autocratic, biggety, bossy, bragging, cavalier, cheeky, cocky, cold-shoulder, conceited, contemptuous, cool, disdainful, domineering, egotistic, haughty, high and mighty, high-handed, imperious, insolent, know-it-all, lordly, on an ego trip, overbearing, peremptory, pompous, presumptuous, pretentious, proud, puffed up, scornful, self-important, smarty, smug, sniffy, snippy, snooty, snotty, stuck up, supercilious, superior, swaggering, uppity, vain, wise guy
    Antonyms: humble, meek, servile, unconceited

ارجاع به لغت arrogant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «arrogant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/arrogant

لغات نزدیک arrogant

پیشنهاد بهبود معانی