Ascendant
əˈsendnt
əˈsendnt
آخرین به‌روزرسانی:
توضیحات
ascendent نیز نوشته می‌شود ولی حالت نوشتار ascendant رایج است.
معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
noun
تسلط، سلطه، برتری، نفوذ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- برتری این تیم فوتبال باعث شده تا آن‌ها در هر بازی این فصل پیروز شوند.
- نفوذ این حزب سیاسی جدید به‌طور پیوسته در نظرسنجی‌ها در حال افزایش است.
adjective
مسلط، دارای سلطه، غالب، برتر، فائق
- طبقاتی که از نظر اقتصادی تفوق (برتری) دارند
- مهارت‌های برتر او در برنامه‌نویسی
- فرهنگ غالب
adjective
گیاه‌شناسی
بالارونده، بالاخزنده
- گل‌های بالارونده به سمت آسمان شکفتند و نمایشی خیره‌کننده از رنگ و زیبایی را خلق کردند.
adjective
صعودی، بالارونده، بالارو، رو به صعود
- محبوبیت صعودی
- قیمت‌های صعودی
noun
(طالع‌بینی) فرارونده
- کارش بالاگرفته است./ طالع او شکوفاست./ بختش طالع است.
مترادف و متضاد ascendant
-
adjective Having preeminent significanceSynonyms: ascendent, dominant, predominant, prepotent, prevailing, regnant, ruling, supreme, prepollent, scansorial, dominating, ascensive, upgoing, upsloping
-
noun A person from whom one is descendedSynonyms: ancestor, ascendent, antecedent, father, forebear, forefather, foremother, mother, parent, progenitor, predecessor, uphillward, root, upwith
ارجاع به لغت ascendant
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «ascendant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ascendant
لغات نزدیک ascendant
- - ascendable
- - ascendancy
- - ascendant
- - ascender
- - ascendible