معنی ascetic به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

əˈsetɪk əˈsetɪk

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective adverb

ریاضت‌کش، مرتاض، تارک دنیا، زاهد، زاهدانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- Some monks lead an ascetic life.

- برخی از راهبان زندگی زاهدانه‌ای دارند.

- Do not outlaw tipplers, oh pious ascetic ...

- منع رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت ...

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ascetic

adjective self-denying

Synonyms: abstaining, abstemious, abstinent, austere, disciplined, puritanical, Spartan, strict

ارجاع به لغت ascetic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «ascetic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ascetic

لغات نزدیک ascetic

- ascertainment
- ascesis
- ascetic
- asceticism
- ascham

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند