امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Ashes

    ˈæʃɪz ˈæʃɪz
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun plural
    خاکستر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    - The house burnt to ashes.
    - خانه به خاکستر تبدیل شد.
    - Take the fireplace ashes out!
    - خاکستر بخاری را ببر بیرون!
    noun plural
    (پس از سوزاندن جسد) خاکستر مرده
    - They burned the body and threw the ashes into the river.
    - جسد را سوزاندند و خاکسترش را در رودخانه ریختند.
    - Her ashes were scattered at sea.
    - خاکستر او به دریا ریخته شد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد ashes

    1. noun powder remains after a fire
      Synonyms: dust, powder, cinders, slag, embers, charcoal, volcanic ash, soot
    2. noun ruins
      Synonyms: remains, vestiges, remnants, rubble, debris, relics

    Collocations

    Idioms

    ارجاع به لغت ashes

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ashes» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ashes

    لغات نزدیک ashes

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند