امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Assimilation

əˌsɪməˈleɪʃn əˌsɪməˈleɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    assimilations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
جذب و ترکیب غذا (دربدن)، تشبیه، یکسانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the rapid assimilation of new techniques in industry
- جذب سریع روش‌های جدید در صنعت
- the assimilation processes of foreign workers
- فرآیندهای همسان‌سازی کارگران خارجی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد assimilation

  1. noun absorption
    Synonyms: digestion, inhalation, soaking up, consumption, ingestion, taking in
  2. noun adjustment
    Synonyms: adaptation, acclimatization, conformity, acculturation, orientation, settling in, familiarization

ارجاع به لغت assimilation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «assimilation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/assimilation

لغات نزدیک assimilation

پیشنهاد بهبود معانی