امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Assumption

əˈsʌmpʃn əˈsʌmpʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    assumptions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
فرض، گمان، پنداشت، انگاشت، تصور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- on the assumption that
- با قبول اینکه، با فرض اینکه
- it is very likely that your assumption is wrong.
- احتمالا فرضیه‌ی شما اشتباه است.
noun uncountable
(مسئولیت، قدرت) قبول، تقبل، به عهده گیری، خود رایی، خود سری، خود بینی
noun uncountable
عید عروج مریم مقدس (در روز ۱۵ اوت)
- the Assumption
- (با A بزرگ به معنی عید عروج مریم مقدس)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد assumption

  1. noun taking something for granted; something expected
    Synonyms: acceptance, accepting, assuming, belief, conjecture, expectation, fancy, guess, hunch, hypothesis, inference, posit, postulate, postulation, premise, presumption, presupposition, shot, shot in the dark, sneaking suspicion, stab, supposal, supposition, surmise, suspicion, theorization, theory
    Antonyms: doubt, unexpected
  2. noun assuming possession, power
    Synonyms: acceptance, accepting, acquisition, adoption, appropriation, arrogation, assuming, embracing, grab, seizure, shouldering, takeover, taking, taking on, taking up, undertaking, usurpation
  3. noun arrogance
    Synonyms: brass, chutzpah, cockiness, conceit, imperiousness, insolence, nerve, presumption, pride, sass, self-importance
    Antonyms: genuineness, naturalness, reality, realness

لغات هم‌خانواده assumption

  • noun
    assumption
  • verb - transitive
    assume

ارجاع به لغت assumption

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «assumption» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/assumption

لغات نزدیک assumption

پیشنهاد بهبود معانی