امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Asynchronous

eɪˈsɪŋkrənəs eɪˈsɪŋkrənəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
ناهمگام، غیر‌هم‌زمان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
adjective
غیرهم‌زمان، غیر‌معاصر، مختلف‌الزمان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد asynchronous

  1. adjective Not synchronous; not occurring or existing at the same time or having the same period or phase
    Antonyms: synchronous

ارجاع به لغت asynchronous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «asynchronous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/asynchronous

لغات نزدیک asynchronous

پیشنهاد بهبود معانی