معنی aura به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈɔːrə ˈɔːrə

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع aurae به‌ جای auras استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله

noun countable

نشئه و تجلی هر ماده (مثل بوی گل)، رایحه، تشعشع نورانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The castle had an aura of grandeur.

- قصر غرق در شکوه و جلال بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد aura

noun air, character

Synonyms: ambience, appearance, aspect, atmosphere, background, emanation, feel, feeling, mood, quality, scent, semblance, suggestion, tone

ارجاع به لغت aura

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «aura» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aura

لغات نزدیک aura

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند