امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Automate

ˈɑːt̬əmeɪt ˈɔːtəmeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    automated
  • شکل سوم:

    automated
  • سوم‌شخص مفرد:

    automates
  • وجه وصفی حال:

    automating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به‌صورت خودکار درآوردن، به‌طور خودکار عمل کردن، خودکار بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
adverb
خود کار کردن
- the plan to automate the mills
- برنامه‌ی ماشینی کردن (خودکار کردن) آسیاب‌ها
- Teaching is also being automated.
- تدریس نیز دارد ماشینی می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد automate

  1. verb Make automatic or control or operate automatically
    Synonyms: automatize, automatise

ارجاع به لغت automate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «automate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/automate

لغات نزدیک automate

پیشنهاد بهبود معانی