امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Automobile

ˈɑːt̬əmoʊbiːl ˈɔːtəməbiːl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    automobiles

معنی و نمونه‌جمله

noun countable
خودرو، اتومبیل، ماشین متحرک خودکار، ماشین خودرو، اتومبیل راندن، اتومبیل سوار شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the automobile industry
- صنعت اتومبیل سازی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد automobile

  1. noun land vehicle; car
    Synonyms: auto, bucket of bolts, bug, buggy, bus, clunker, compact, convertible, crate, four-wheeler, gas guzzler, go-cart, hardtop, hatchback, heap, jalopy, junker, lemon, limousine, motor car, oil burner, passenger car, pickup truck, ride, sedan, sports car, station wagon, subcompact, taxi, transportation, truck, tub, van, wheels, wreck

Collocations

ارجاع به لغت automobile

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «automobile» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/automobile

لغات نزدیک automobile

پیشنهاد بهبود معانی