امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Autonomous

ɑːˈtɑːnəməs ɔːˈtɒnəməs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more autonomous
  • صفت عالی:

    most autonomous

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective
دارای حکومت مستقل، خودمختار، (زیست‌شناسی) دارای زندگی مستقل، (گیاه‌شناسی) خودکاربه‌طور غیرارادی، (روان‌شناسی) واحد کنترل داخلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
adjective
خودگردان
- This organization is governmental but autonomous.
- این سازمان دولتی، ولی خودمختار است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد autonomous

  1. adjective independent
    Synonyms: free, self-determining, self-governing, self-ruling, sovereign, uncontrolled
    Antonyms: dependent, subject

ارجاع به لغت autonomous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «autonomous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/autonomous

لغات نزدیک autonomous

پیشنهاد بهبود معانی