امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Aviation

    ˌeɪ- / / ˌæ- ˌeɪviˈeɪʃn
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      aviations

    معنی و نمونه‌جمله

    noun
    هوانوردی، هواپیمایی، پرواز

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - aviation spirit
    - بنزین هواپیما
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد aviation

    1. noun flying an aircraft; study of flying aircraft
      Synonyms: aerodynamics, aeronautics, flight, navigation, piloting

    ارجاع به لغت aviation

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «aviation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aviation

    لغات نزدیک aviation

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند