امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Avocation

ˌævəˈkeɪʃn̩ ˌævəˈkeɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
کار فرعی، کار جزئی، مشغولیت، سرگرمی، کار، حرفه، کسب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Churchill's avocations were painting and writing.
- کار تفریحی چرچیل نقاشی و نگارش بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد avocation

  1. noun hobby
    Synonyms: amusement, diversion, kick, occupation, pastime, recreation, schtick, shot, side interest, sideline, thing
    Antonyms: profession, vocation, work

ارجاع به لغت avocation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «avocation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/avocation

لغات نزدیک avocation

پیشنهاد بهبود معانی