امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Backing

    ˈbækɪŋ ˈbækɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      backed

    • شکل سوم:

      backed

    • سوم‌شخص مفرد:

      backs

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable C2
    کمک، حمایت، پشتیبانی، هواداری

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - The project received strong financial backing from investors.
    - این پروژه حمایت مالی قوی از سرمایه‌گذاران دریافت کرد.
    - He had the backing of the armed forces.
    - از پشتیبانی نیروهای مسلح برخوردار بود.
    noun uncountable
    موسیقی هم‌آوایی، هم‌نوازی
    - The backing filled the studio, setting the perfect mood for recording.
    - هم‌آوایی استودیو را پر کرد و حال‌وهوای عالی را برای ضبط ایجاد کرد.
    - His latest album features professional backing from some renowned musicians.
    - آخرین آلبوم او دارای هم‌نوازی حرفه‌ای از برخی از نوازندگان مشهور است.
    noun countable uncountable C2
    پشتوانه، پشتی، تکیه‌گاه
    - The wooden sign had a metal backing for extra durability against the elements.
    - تابلوی چوبی دارای تکیه‌گاه فلزی برای دوام بیشتر در برابر عناصر بود.
    - They added a protective backing to the display to prevent it from bending.
    - آن‌ها برای جلوگیری از خم شدن نمایشگر، یک پشتی ایمن به نمایشگر اضافه کردند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد backing

    1. noun support
      Synonyms: abetment, accompaniment, adherence, advocacy, aegis, aid, assistance, auspices, championing, championship, encouragement, endorsement, funds, grant, help, patronage, reinforcement, sanction, secondment, sponsorship, subsidy
      Antonyms: disfavor, opposition

    ارجاع به لغت backing

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «backing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/backing

    لغات نزدیک backing

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند