امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Balanced

ˈbælənst ˈbælənst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    balances
  • وجه وصفی حال:

    balancing
  • صفت تفضیلی:

    more balanced
  • صفت عالی:

    most balanced

معنی

adverb B2
متعادل، متوازن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد balanced

  1. adjective equalized
    Synonyms: counterbalanced, equitable, equivalent, evened, fair, just, offset, proportional, stabilized, symmetrical, uniform
    Antonyms: disproportioned, imbalanced, unequal, unsymmetrical
  2. adjective settled financially
    Synonyms: certified, confirmed, validated
    Antonyms: unbalanced

ارجاع به لغت balanced

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «balanced» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/balanced

لغات نزدیک balanced

پیشنهاد بهبود معانی