امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Baloney

bəˈloʊni bəˈləʊni
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر معنای اول این لغت: boloney

همچنین در معنای دوم می‌توان از bologna به‌جای baloney استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable informal
انگلیسی آمریکایی مزخرف، چرند، خزعبل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- His explanation was nothing but baloney.
- توضیحش چیزی جز مزخرف نبود.
- Don't listen to her; it's all just baloney.
- به حرفاش گوش نده؛ همه حرفاش فقط چرنده.
noun countable uncountable
انگلیسی آمریکایی بالونی (نوعی کالباس دودی)
- She packed a sandwich with layers of baloney and cheese.
- او یک ساندویچ با لایه‌هایی از بالونی و پنیر درست کرد.
- They served baloney at the picnic, and everyone enjoyed it.
- آن‌ها بالونی را در پیک‌نیک خوردند و همه از آن لذت بردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد baloney

  1. noun Something that does not have or make sense
    Synonyms: bull, bunk, nonsense, hooey, humbug, tommyrot, twaddle, balderdash, blather, bunkum, hogwash, claptrap, drivel, garbage, idiocy, piffle, poppycock, rigmarole, rubbish, boloney, tomfoolery, trash, bilgewater, applesauce, bosh, bilge, drool, crap, malarkey, taradiddle, tarradiddle, sandwich, tosh
  2. adjective
    Synonyms: gup

ارجاع به لغت baloney

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «baloney» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/baloney

لغات نزدیک baloney

پیشنهاد بهبود معانی