معنی bang up به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈbæŋˌʌp ˈbæŋˌʌp

توضیحات

شکل نوشتاری این لغت در حالت صفت (adjective): bang-up

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb slang informal

انگلیسی بریتانیایی حبس کردن (کسی) (به‌ویژه در زندان)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The judge decided to bang up the criminal for a minimum of 10 years.

- قاضی تصمیم گرفت که مجرم را برای حداقل ۱۰ سال حبس کند.

- The prisoner was relieved to hear that he would soon be released after being banged up for six months.

- زندانی با شنیدن این که پس از شش ماه حبس به‌زودی آزاد خواهد شد، آسوده‌خاطر شد.

phrasal verb informal

انگلیسی آمریکایی صدمه زدن، آسیب رساندن (فیزیکی)

- The car was banged up pretty badly in the accident last night.

- این خودرو شب گذشته در این حادثه به‌شدت آسیب دید.

- The robber banged up the store during the heist.

- سارق در حین سرقت به مغازه آسیب رساند.

adjective informal

انگلیسی آمریکایی خیلی خوب، عالی، معرکه

- The chef prepared a bang-up meal that left everyone satisfied.

- سرآشپز غذایی معرکه آماده کرد که همه را راضی نگه داشت.

- a bang-up performance

- عملکرد عالی

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت bang up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «bang up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bang-up-2

لغات نزدیک bang up

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند