امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Barrenness

ˈbernnəs ˈbærnnəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
(زمین و سرزمین) بی‌حاصل، بایر، بی‌ثمر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Looking quickly through the countryside reveals vast swathes of barrenness.
- پس از نگاهی سریع به حومه‌ی شهر، بی‌حاصل بودن بخش‌های عمده‌ای از زمین‌ها نمایان می‌شود.
- The region's many lush golf courses belie the myth of barrenness.
- به دلیل وجود زمین‌های سرسبز گلف، بایر بودن این سرزمین دروغی بیش نیست.
noun uncountable
ناباروری، عقیمی، نازایی
- He explained that their parents had taken their barrenness as a sign that the union was not meant to be and had pressured them to divorce.
- او توضیح داد که والدین آن‌ها، نابارور بودن آن دو را به‌عنوان دلیلی برای این که این ازدواج از ابتدا نباید انجام می‌شد، تلقی کردند و فشار آوردند که آن‌ها طلاق بگیرند.
- He asks God to take away her barrenness and make her fertile.
- او از خدا می‌خواهد که نازایی همسرش پایان یابد و او بارور شود.
noun uncountable
خالی از خلاقیت، بدون نوآوری
- After a couple of years of barrenness, a raft of popular new dramas appeared.
- پس از چندین سال از انتشار آثار خالی از خلاقیت، یک‌عالمه مجموعه‌های نمایشی محبوب عرضه شدند.
- All his talent can't disguise the barrenness of the screenplay.
- علی‌رغم همه‌ی استعداد و قریحه‌ی او، خالی از خلاقیت بودن فیلمنامه پنهان نمی‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد barrenness

  1. noun sterility
    Synonyms: unproductiveness, infecundity, infertility, childlessness, impotence, fruitlessness, unfruitfulness
    Antonyms: fertility, fruitfulness, fecundity
  2. noun desolateness
    Synonyms: bleakness, emptiness, aridness, underdevelopment, aridity

ارجاع به لغت barrenness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «barrenness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/barrenness

لغات نزدیک barrenness

پیشنهاد بهبود معانی