امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bastard

ˈbæstərd ˈbɑːstəd / / ˈbæ-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    bastards

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
حرام‌زاده، جازده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Javad was the bastard son of Hajji Kamooee.
- جواد فرزند نامشروع حاجی کامویی بود.
- Gneiss is called bastard granite.
- گنیس را سنگ خارای نامرغوب می‌نامند.
- bastard dogs
- سگهای غیراصیل
- a bastard bolt
- مهره‌ی ناجور (که به هیچ نمی‌خورد)
- a bastard car
- اتومبیل بدساخت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bastard

  1. adjective illegitimate
    Synonyms: adulterated, baseborn, counterfeit, fake, false, imperfect, impure, inferior, irregular, misbegotten, misborn, mixed, mongrel, natural, phony, sham, spurious, suppositious, ungenuine
    Antonyms: legitimate

ارجاع به لغت bastard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bastard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bastard

لغات نزدیک bastard

پیشنهاد بهبود معانی