امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bearing

ˈberɪŋ ˈbeərɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bore
  • شکل سوم:

    born
  • سوم‌شخص مفرد:

    bears
  • شکل جمع:

    bearings

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
طاقت، بردباری، وضع، رفتار، سلوک، جهت، نسبت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Because of her bearing, I guessed that she must be an important person.
- به‌دلیل طرز رفتارش حدس زدم که باید آدم مهمی باشد.
- a man of distinguished bearing
- یک مرد باوقار
- a fruit-bearing tree
- درخت بارور
- gold-bearing minerals
- سنگ‌های معدنی طلادار
- beyond all bearing
- غیرقابل تحمل
- The pilot reported the aircraft's bearings.
- خلبان موقعیت هواپیما را گزارش داد.
- to get (or find) one's bearings
- مکان خود را دقیقاً تعیین کردن
- The mountain climbers lost their bearings.
- کوهنوردان گم شدند (جهت‌یابی خود را از دست دادند).
- After a week in the new job, Parichehr gradually got her bearings.
- پریچهر یک هفته پس از شروع کردن به کار جدید کم‌کم به وضعیت آشنا شد.
- His testimony has no bearing on this issue.
- گواهی او رابطه‌ای با این قضیه ندارد.
- That event had no bearing on my decision.
- آن رویداد تأثیری بر تصمیم من نداشت.
- a bearing wall
- دیوار حامل (دیوار پایه)
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bearing

  1. noun person’s conduct, posture
    Synonyms: address, air, aspect, attitude, behavior, carriage, comportment, demeanor, deportment, display, front, look, manner, mien, poise, port, pose, presence, set, stand
  2. noun significance
    Synonyms: application, connection, import, meaning, pertinence, reference, relation, relevance, weight
  3. noun position, usually of water vehicle
    Synonyms: aim, course, direction, location, orientation, point of compass, position, situation, track, way, whereabouts

Collocations

  • take a bearing

    موضوع یا موقعیت (شخص یا چیزی را) بررسی کردن

ارجاع به لغت bearing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bearing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bearing

لغات نزدیک bearing

پیشنهاد بهبود معانی