امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Beatify

    biˈætɪfaɪ biˈætɪfaɪ
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    verb - transitive
    سعادت جاودانی بخشیدن، آمرزیدن، مبارک خواندن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - The church plans to beatify the martyrs who died for their faith.
    - کلیسا قصد دارد شهدایی را که برای عقیده‌ی خود فوت شده‌اند، بیامرزد.
    - She was beatified six years after her death.
    - او شش سال پس از مرگش مبارک خوانده شد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد beatify

    1. verb bless
      Synonyms: glorify, sanctify, consecrate, exalt, deify
      Antonyms: condemn, curse, damn

    ارجاع به لغت beatify

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «beatify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/beatify

    لغات نزدیک beatify

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار