امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Beautify

ˈbjuːtɪfaɪ ˈbjuːtɪfaɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    beautified
  • شکل سوم:

    beautified
  • سوم‌شخص مفرد:

    beautifies
  • وجه وصفی حال:

    beautifying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

زیباکردن، آرایش دادن، قشنگ شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Trees and flowers beautify streets.
- درخت و گل خیابان‌ها را زیبا می‌کند.
- city beautification
- زیباسازی شهر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد beautify

  1. verb make more physically attractive
    Synonyms: adorn, array, bedeck, deck, decorate, dress up, embellish, enhance, garnish, gild, glamorize, grace, improve, make up, ornament, prettify, set off, trim
    Antonyms: disfigure, harm, injure, mar, spoil

ارجاع به لغت beautify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beautify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/beautify

لغات نزدیک beautify

پیشنهاد بهبود معانی