معنی bedsit به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌbedˈsɪt ˌbedˈsɪt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

آپارتمان یکخوابه، منزل یکخوابه، خانه ای که فقط دارای یک اتاق می باشد که از آن به عنوان اتاق نشیمن و اتاق خواب استفاده می شود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- She living in a tiny bedsit.

- او در آپارتمانی یکخوابه زندگی می‌کند.

- squalid bedsit

- خانه یکخوابه محقر

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bedsit

noun A furnished sitting room with sleeping accommodations (and some plumbing)

Synonyms: bedsitting room, bedsitter

ارجاع به لغت bedsit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «bedsit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bedsit

لغات نزدیک bedsit

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار