امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Begird

American: bɪˈɡɜːrd British: bɪˈɡɜːd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adverb
با کمربند بستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Shiraz is begirded by mountains.
- اطراف شیراز را کوه فرا گرفته است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد begird

  1. verb To encircle with or as if with a band
    Synonyms: band, belt, cincture, compass, encompass, engirdle, gird, girdle, girt, ring, engird
  2. verb To shut in on all sides
    Synonyms: beset, circle, compass, encircle, encompass, environ, gird, girdle, hedge, hem, ring, surround

ارجاع به لغت begird

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «begird» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/begird

لغات نزدیک begird

پیشنهاد بهبود معانی