امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bellow

ˈbeloʊ ˈbeləʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bellowed
  • شکل سوم:

    bellowed
  • سوم‌شخص مفرد:

    bellows
  • وجه وصفی حال:

    bellowing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive
صدای شبیه نعره کردن (مثل گاو)، صدای گاو کردن، صدای غرش کردن (مثل آسمان غرش و صدای توپ)، غریو کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the mournful bellow of a dying elephant
- نعره‌ی سوزناک فیل در حال مرگ
- shouts and bellows of laughter
- فریاد و طنین خنده
- The cow bellowed all night.
- گاو تمام شب مومو کرد.
- The sergeant bellowed orders at the soldiers.
- گروهبان نعره‌زنان به سربازان فرمان می‌داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bellow

  1. verb holler
    Synonyms: bark, bawl, bay, beller, blare, bluster, bray, call, clamor, cry, howl, low, roar, rout, scream, shout, shriek, wail, whoop, yawp, yell, yelp

ارجاع به لغت bellow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bellow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bellow

لغات نزدیک bellow

پیشنهاد بهبود معانی