امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Belong

    bɪˈlɒːŋ bɪˈlɒŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      belonged

    • شکل سوم:

      belonged

    • سوم‌شخص مفرد:

      belongs

    • وجه وصفی حال:

      belonging

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    verb - intransitive B2
    تعلق داشتن، مال کسی بودن، وابسته بودن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - This book belongs to me.
    - این کتاب مال من است.
    - Jaffar belongs to this club.
    - جعفر عضو این باشگاه است.
    - She and I belong to two different generations.
    - من و او از دو نسل مختلف هستیم.
    - The future belongs to the young.
    - آینده از آن جوانان است.
    - behavior belonging to hoodlums
    - رفتار در خور لات‌ها
    - This chair belongs in that corner.
    - جای این صندلی در آن گوشه است.
    - She belongs in the movies.
    - او به درد بازیگری در فیلم می‌خورد.
    - The keys belonging to this door.
    - کلیدهایی که به این در می‌خورند.
    - Get out, you don't belong here!
    - برو، اینجا جای تو نیست!
    نمونه‌جمله‌های بیشتر
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد belong

    1. verb be part of, be in proper place
      Synonyms:
      be part of be a part apply relate go fit match concern touch regard refer pertain correspond associate bear suit agree have to do with correlate harmonize exist become set befit have relationship to be related be fitting have respect to be connected with be in proper place attach to be linked with appertain be akin chime inhere reside vest permeate be a component be a constituent bear upon be an adjunct of
    1. verb be affiliated with
      Synonyms:
      be associated with be part of be a member of be included in fit in have a place be one of be allied to be classified among be contained in owe allegiance owe support be one of the family be a member run with swing with swing take one’s place with in with in

    ارجاع به لغت belong

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «belong» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/belong

    لغات نزدیک belong

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی