امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bequeath

bɪˈkwiːð / / bɪˈkwiːθ bɪˈkwiːð / / bɪˈkwiːθ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bequeathed
  • شکل سوم:

    bequeathed
  • سوم‌شخص مفرد:

    bequeaths
  • وجه وصفی حال:

    bequeathing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
وقف کردن، تخصیص دادن به، (از راه وصیت‌نامه) به کسی واگذار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He bequeathed his garden to me.
- باغش را برای من به ارث گذاشت.
- He bequeathed his talent to his son.
- لیاقت و استعداد خود را به پسرش (ارث) داد.
- Discoveries bequeathed to us by the scientists of the last century.
- کشفیاتی که دانشمندان قرن گذشته برایمان به ارث گذاشته‌اند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bequeath

  1. verb give in a will
    Synonyms: bestow, commit, devise, endow, entrust, grant, hand down, hand on, impart, leave, leave to, legate, pass on, transmit, will
    Antonyms: take

ارجاع به لغت bequeath

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bequeath» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bequeath

لغات نزدیک bequeath

پیشنهاد بهبود معانی