امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Berserk

bɜːrˈsɜːrk / / ˈbɜːrsɜːrk bɜːˈsɜːk / / bə-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
از خود بی‌خود، بسیار عصبانی، دیوانه‌وار خشمگین شدن، آشفته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- to go berserk
- اختیار از دست دادن و از خود بی‌خود شدن، شوریده شدن، دیوانه شدن
- Suddenly he went berserk and started throwing stones.
- ناگهان به سرش زد (بسیار عصبانی شد) و شروع به سنگ‌پرانی کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد berserk

  1. adjective crazed
    Synonyms: crazy, demented, deranged, insane, mad, maniacal, manic, violent

ارجاع به لغت berserk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «berserk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/berserk

لغات نزدیک berserk

پیشنهاد بهبود معانی