امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bewitch

bɪˈwɪtʃ bɪˈwɪtʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bewitched
  • شکل سوم:

    bewitched
  • سوم‌شخص مفرد:

    bewitches
  • وجه وصفی حال:

    bewitching

توضیحات

همچنین می‌توان از ensorcell or ensorcel به‌ جای bewitch استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
افسون کردن، فریفتن، مسحور کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The magician bewitched the treasure.
- جادوگر گنجینه را طلسم کرد.
- a bewitching smile
- لبخند مسحورکننده
- Her singing bewitched the audience.
- آواز او شنوندگان را شیفته کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bewitch

  1. verb charm
    Synonyms: allure, attract, bedevil, beguile, captivate, capture, control, dazzle, draw, enchant, enrapture, enthrall, entrance, fascinate, hex, hypnotize, knock dead, knock out, put horns on, put the whammy on, put under magic spell, send, slay, spell, spellbind, sweep off one’s feet, take, tickle, tickle pink, tickle to death, trick, turn on, vamp, voodoo, wile, wow
    Antonyms: disenchant, disgust, turn off

ارجاع به لغت bewitch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bewitch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bewitch

لغات نزدیک bewitch

پیشنهاد بهبود معانی