امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bey

ˈbeɪ beɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
(ترکیه) بیک، (در گذشته) عنوان حاکی از جاه و مقام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bey

  1. noun
    Synonyms: inca, ardri, cacique, cham, eparch, gauleiter, governor-general, kaid, padishah, proconsul, sheikh, stadtholder, tenno, vice-king, wali

ارجاع به لغت bey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bey

لغات نزدیک bey

پیشنهاد بهبود معانی