امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bidding

ˈbɪdɪŋ ˈbɪdɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bid
  • شکل سوم:

    bid
  • سوم‌شخص مفرد:

    bids

معنی و نمونه‌جمله

noun
پیشنهاد مزایده ،فرمایش ،امر،دعوت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- at her husband's bidding
- به دستور شوهرش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bidding

  1. noun command
    Synonyms: behest, call, charge, demand, dictate, direction, injunction, instruction, invitation, mandate, order, request, summons, word
    Antonyms: answer
  2. noun offering of money, services
    Synonyms: advance, auction, invitation, offer, proffering, proposal, proposition, request, submission, suggestion, tender

Collocations

ارجاع به لغت bidding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bidding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bidding

لغات نزدیک bidding

پیشنهاد بهبود معانی