امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Bleat

    bliːt bliːt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      bleated

    • شکل سوم:

      bleated

    • سوم‌شخص مفرد:

      bleats

    • وجه وصفی حال:

      bleating

    • شکل جمع:

      bleats

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun verb - intransitive
    بع‌بع کردن، صدای بزغاله کردن، ناله کردن، بع‌بع

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - She heard a lamb bleating in the garden.
    - شنید که بره‌ای در باغ بع‌بع می‌کند.
    - the bleat of a goat
    - بع‌بع بز
    - the bleats of frightened children
    - سر و صدای کودکان وحشت‌زده
    - Ahmad bleated, "why don't you sign it then?"
    - احمد با لحن ناله‌مانندی گفت: «پس چرا آن را امضا نمی‌کنی؟»
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد bleat

    1. verb Cry plaintively
      Synonyms: blate, blat, baa
    2. noun
      Synonyms: blather, bluster, cry, fuss, gripe, maa, whine

    ارجاع به لغت bleat

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «bleat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bleat

    لغات نزدیک bleat

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند